سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمتی نیست جز به همراه عصمت . [امام علی علیه السلام]
هــمــــگــامــــــــــان دهــنــــــــــو عــلامــــــــرودشــت
درباره



هــمــــگــامــــــــــان دهــنــــــــــو عــلامــــــــرودشــت


مدیر وبلاگ : عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم[134]
نویسندگان وبلاگ :
اصغـر صـدیقـی کارشناسی دانشگاه سعادت شهر
اصغـر صـدیقـی کارشناسی دانشگاه سعادت شهر[33]
شیخ روح الله هاشمی[8]
سید محمد حسین هاشمی (کهنویه) (@)[3]

احمد عباسی از قم[43]

پیوندها

نقل از (عصر خمینی):

نه! اشتباهی شده است، شما استوانه نظام نیستید، آقای مصلحت! آقای شیخ رای باطله! آقای سید تقلبی! آقای جسمانی! آقای تمدن!آقای سابقا ناطق!آقای ... 

استوانه نظام، حاج «غلامعباس دشتابی» پیرمرد 60 ساله‌ای است که 21 سال خردادماه از جهرم تا حرم حضرت روح‌الله با پای پیاده، پای انقلاب خمینی و خامنه‌ای ایستاد.

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 استوانه نظام، حاج «غلامعباس دشتابی» است که صبح روز 8/2/89 از جهرم برای زیارت مرقد خمینی(ره) با پای پیاده راه افتاد به امید زیارت مرقد روح‌الله و پس از 25 روز پیاده‌روی، تک و تنها، در شهرضای اصفهان، خمینی از او «راضی» شد و به وصال رسید. آمده بود برای زیارت شبکه‌های ضریح روح‌الله، اما خمینی در آسمان‌ها آغوش باز کرد و او را در بغل گرفت و با خود به ملکوت برد!


 می‌گویند در راه، نزدیکی‌های شهرضا، خستگی و تشنگی بر او عرصه را تنگ می‌کند و در گوشه‌ای چشم به آسمان می‌دوزد. غلامعباس چشم‌هایش را می‌بندد، حضرت قمر را می‌بیند، علمدار رو می‌کند به غلامعباس که نمی‌گذارم اینبار هم شرمنده دلت شوی که دوست دارد شبکه‌های ضریح فرزندمان خمینی(ره) را زیارت کند، خودم دستت را می‌گیرم و می‌برم پیش آقا روح‌الله! عباس دست در بدن ندارد، آبرو که دارد! شرمندگی برای عباس ماند و تا همیشه روی دیدن بچه‌های حسین را ندارد! و عباس نگذاشت غلامعباس شرمنده دلش شود و مزدش را گرفت از دست خود حضرت عباس. حاج غلامعباس دشتابی، زیارت قبول!

دارم به عکست نگاه می‌کنم که جلوی در خانه‌ات انداخته‌ای، دستت را گرفته‌ای به گاری مدل بالایت! پرش کرده‌ای از عکس‌های حضرت خمینی و حضرت خامنه‌ای و یادگار روح‌الله حاج احمدآقا در کنار سیدعلی

 

 

 چه ژستی گرفته‌ای کنار این عکس‌ها! با آن دمپایی‌های ساده‌ات که قرار است، صدها کیلومتر تو را همراهی کنند. همسرت دارد کنار در خانه‌ات به تو نگاه می‌کند، چه نگاه غریبانه‌ای، دلم را آتش می‌زند، این نگاه همسرت!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

نمی‌دانم، شاید او می‌داند که دیگر غلامعباسش به خانه بازنمی‌گردد و یک راست می‌خواهد برود کنار حرم عباس!


 با خمینی و خامنه‌ای عکس نداشتی اما تا آخر عکس‌هایشان را در بغل گرفته بودی مثل عزیزترین عزیزانت، با خمینی عکس نداشتی اما در عکس خمینی که خیره می‌شدی، خامنه‌ای به یادت می‌آمد و دورسر سیدعلی می‌چرخیدی. از امام حکم نداشتی تا به بهانه آن هر کاری که خواستی بکنی، از امام وجوهات نگرفته بودی که بعد افتخار کنی که از شهرام جزایری هم پول گرفته‌ای! از امام وجوهات نگرفته بودی که آن را هزینه کنی علیه امام. نه، نه! تو از امام اما پول گرفته بودی ولی نه از امام که از کمیته امداد امام شهرت که مبلغ ناچیزی هزینه سفرت را به تو داده بود، چه زیارتی می‌شود با پول امام این زیارت! این پول‌های امام آنقدر ناچیز بود که کفاف این سفرت را نکرد، در راه بازماندی و باز خود خمینی به استقبالت آمد و زیارتت را کامل کرد. اسمت را سرچ کردم، غلامحسین کرباسچی هم آمد، چه تناسبی، تو کجا و غلامحسین کرباسچی کجا، از زندان که آزاد می‌شود، شیخ رای باطله او را وردست خودش می‌کند، آخر سر هم، سر شیخ شیره مالید و نامردی خودش را ثابت کرد، رفته بود کنار مرقد امام و می‌گفت 30 سال به مردم دروغ گفتیم، شیخ بی‌سواد! از امام خجالت نکشیدی، لااقل از غلامعباس دشتابی خجالت می‌کشیدی برای این اراجیف کرباسچی.


 آقای سیدحسن خمینی! ما به جای تو خجالت کشیدیم وقتی عکست را در شام عروسی در کنار سران فتنه دیدیم. از غلامعباس دشتابی خجالت نکشیدی، از عکس پدرت روی گاری‌اش خجالت می‌کشیدی.آقای سیدحسن خمینی! جای تو کنار سران فتنه و خائنان به مکتب خمینی نیست که بعد با آنها با افتخار عکس یادگاری بگیری، جای تو کنار «غلامعباس دشتابی» است که تا آخر پای پدربزرگت ایستاد.صدا و سیمای ضرغامی برود از بی‌بی‌سی یاد بگیرد که خودش را برای ندا کشت! مثل اینکه دوربین‌هایت اصلا روز کورند باید یکی دستشان را بگیرد و ببرد سر صحنه! آنتنت همه جا هست، به جز آنجایی که باید باشد. دوست داشتم شهروندی آمریکایی برای رئیس‌جمهور آمریکا کمی تب می‌کرد، آن وقت می‌دیدی چه الم‌شنگه‌ای فاکس‌نیوز و سی‌ان‌ان در عالم به راه می‌انداختند، خبر شکستن رکورد خوردن ساندویچ در چند دقیقه، صدبار از همه شبکه‌های داخلی و خارجی آنتنت پخش می‌شود، خبر پخت بزرگ‌ترین پیتزا در جهان، خبر 10 قلو زاییدن فلان زن در فلان شهر، فلان کشور را آنقدر با تصویر و زیرنویس پخش می‌کنی که دیگر حالمان بهم می‌خورد از تلویزیونت ولی دریغ از یک خبر و به قول حاج سعید قاسمی، «یک فریم» و تصویر «غلامعباس دشتابی» که برای خمینی‌جان داد. آقای روزنامه «ایران» خجالت نکشیدی بالای صفحه روزنامه‌ات خبر «قایق بازیگران سیما در خلیج‌فارس واژگون شد» را با عکس بزرگ کنار لوگو کار می‌کنی اما به «غلامعباس دشتابی» که می‌رسی، خودت را می‌زنی به کوچه سینما!


 روزنامه‌ آقای شهردار ترجیح داد، خیس شدن چند بازیگر را با عکس بزرگ در صفحه اول روزنامه‌اش بزند و با عکسی معنا دار انگشست شست ژاکوب صهیونیست را به شهروندان ایرانی حواله کند! نه شما استوانه نظام نیستید، این را عکس‌های «غلامعباس دشتابی» که در کفن پوشیده شده و دارند در قبرش می‌گذارند، گواهی می‌دهد، نه، شما استوانه نظام نیستید. استوانه نظام، ننه‌علی بود که 26 سال مستاجر بهشت‌زهرا(س) و همسایه پسر شهیدش بود، استوانه نظام آن روحانی خوزستانی بود که عراقی‌ها روزهای اول حمله به عراق او را دستگیر و مجبورش کردند به خمینی توهین کند و نکرد و عراقی‌های افلقی با سرنیزه مغز سرش را قاچ‌قاچ کردند! استوانه نظام آن شهید بندرعباسی است که شب عملیات پای سفره به مادرش می‌گوید: مادر امشب ما، ماهی‌ها رو خوردیم، فردا ماهی‌ها ما را می‌خورند و فردا ماهی‌ها طعمه‌اش کردند و هیچ وقت جنازه‌اش به مادرش بازنگشت، این را مادرش تعریف می‌کرد با چه بغضی و چه حالی! استوانه نظام آن شهیدی بود که برای رفتن به جبهه پول قرض گرفت. استوانه نظام آن پیرزنی است که در یکی از قسمت‌های روایت فتح شهید آوینی، کیسه کوچکی از بادام که شاید همه سرمایه‌اش است را به ماشین جمع‌آوری کمک به جبهه‌ها می‌آورد و با افتخار تقدیم می‌کند. استوانه‌های نظام آن چند شهیدی هستند که در فتنه اخیر پای ولایت غریبانه جان دادند و صدا و سیما هم ترجیح‌ داد از کنارشان بگذرد! استوانه نظام پیرمردی بود که با کمرخم و جسمی نحیف و با چه شور و ذوقی داشت خودش را به میدان انقلاب برای راهپیمایی 9 دی می‌رساند، این را خودم دیدم،‌ استوانه نظام.... نه! شما استوانه نظام نیستید، استوانه نظام «غلامعباس دشتابی» بود که برای خمینی و خامنه‌ای مرد،‌ اما شما چه کردید، جام زهر دستش دادید، خون بر دلش کردید، عکسش را آتش زدید، گفتید باید به موزه‌ها برود، به سیدعلی نامه سرگشاده بدون سلام زدید که باید زود تسلیم بشوی و گرنه خودمان این کار را می‌کنیم. یک سال در خیابان‌ها عربده کشیدید، ‌با دشمنان خمینی فالوده خوردید، عکس‌هایش هست! خجالت نکشیدی آقای نخست‌وزیر دهه 60 که اوبامای «شیطان بزرگ» تو را با اسم خطاب کرد! اهل و عیالت برای انقلاب خط و نشان کشیدند در جماران، ‌فیلمش هست، مادر فائزه! از خمینی خجالت نکشیدی، از صندلی سفید در ایوان جماران خجالت می‌کشیدی! نه شما استوانه نیستید، شده‌اید آینه دق نظام، خودتان خبر ندارید!ای کاش «غلامعباس دشتابی» را کنار خود امام خاک می‌کردند، این کامنت را پایین خبر درگذشت غلامعباس دیدم و با خودم گفتم غلامعباس، ‌الان در آغوش خمینی آرام آرام خوابیده است؛ در کنار خود امام امت «حضرت روح‌الله». این را که نوشتم، دلم برای امام چقدر تنگ شد. «غلامعباس دشتابی»! تو که الان در کنار خودِ خودِ امامی، سلام ما را هم برسان، ‌به جای ما دست امام را ببوس، بگو ما دلمان که برایت تنگ می‌شود، ‌به سیدعلی خیره می‌شویم، چه خامنه‌ای ،خمینی، دیگر است،‌نه به قول حسین قدیانی، خامنه‌ای خود خمینی است.


نه شما استوانه نظام نیستید، استوانه نظام «غلامعباس دشتابی» بود که برای خمینی و خامنه‌ای مرد.

نقل از (عصر خمینی)

 



نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/3/26:: 5:42 عصر     |     () نظر