سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بر آزار و درد بایدت تحمل نمود و گرنه هرگز خرسند نخواهى بود . [نهج البلاغه]
هــمــــگــامــــــــــان دهــنــــــــــو عــلامــــــــرودشــت
درباره



هــمــــگــامــــــــــان دهــنــــــــــو عــلامــــــــرودشــت


مدیر وبلاگ : عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم[134]
نویسندگان وبلاگ :
اصغـر صـدیقـی کارشناسی دانشگاه سعادت شهر
اصغـر صـدیقـی کارشناسی دانشگاه سعادت شهر[33]
شیخ روح الله هاشمی[8]
سید محمد حسین هاشمی (کهنویه) (@)[3]

احمد عباسی از قم[43]

پیوندها
فرازهایی از فرمایشات مقام معظم رهبری



هدفمندکردن یارانه‏ ها جزو آرزوها بود .
از مسأله عدالت دست برندارید، این قضیه عدالت را دنبال کنید، مسأله فسادستیزى، حمایت از طبقات ضعیف، ساده‏زیستى، نگاه به مناطق دوردست و محروم، توجه به مشکلات گوناگون مردم (را دنبال کنید). این‏ها اصولى است که اگر رعایت بشود و بر این‏ها پاى فشرده بشود، هم خدا را راضى مى‏کند، هم مردم را از هر مسؤول و از هر نظامى خشنود و دلشاد مى‏کند. این‏ها را ادامه بدهید.


عدالت فقط عدالت در مسائل اقتصادى نیست، یک بخش عمده‏اش مسأله اقتصاد است. در قضاوتها، در داورى‏ها، در نگاه‏ها، در نظرها، در اظهارات، در موضعگیرى‏ها، همه بایستى شاخص عدالت را در نظر داشته باشیم.
   از همه مبتلابه‏تر، همین مسأله عدالت اقتصادى و عدم توزیع عادلانه ثروت عمومى و درآمد عمومى ملى بین آحاد جامعه است که نمونه‏هاى فراوانى دارد که زیاد است و یکى‏اش همین یارانه‏ها است که ما خودمان یارانه مى‏دهیم، به فقیر کمتر مى‏دهیم، به غنى بیشتر مى‏دهیم! الان اینجور است.
الان یارانه‏هایى که دولت دارد مى‏دهد، بیت‏المال دارد مى‏دهد، به فقرا داریم کمتر یارانه مى‏دهیم، به اغنیاء بیشتر داریم مى‏دهیم. این هدفمندکردن یارانه‏ها که مطرح شده، واقعا یک امر مهمى است. سالها است که این جزو آرزوها است، جزو کارها است.
بنده در دولتهاى قبل، دو سه مرتبه کتبا و شفاها به دولتها گفته‏ام، منتها دنبال این نمى‏رفتند، کار سختى است، کار پردردسرى است. همین طور ترجیح مى‏دادند که بماند.
حالا این دولت دنبال این کار رفته. بالاخره باید این را دنبال کنید، کار ظریفى هم هست.
    منبع: وبلاگ بسیجیان چاه کور محمدصادق عالی
http://basij-chahkoor.mihanblog.com/

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/11/3:: 5:5 عصر     |     () نظر
 
  اعتیاد بلایی که حیثیت جامعه ما را به باد داده است
دادگاه کیفری تهران‌ شاهد محاکمه مردی بود که آنقدر دخترش را ترسانده بود که در اتفاقی نادر در علم پزشکی دختر بیچاره قلبش ترکید و مرد.

به گزارش تهران امروز، در ابتدای این جلسه نماینده دادستان تهران با بسیار فجیع خواندن این جنایت گفت: این قتل یکی از مهیب ترین قتل‌های سال‌های اخیر تهران است. متهم اصلی این پرونده که اکنون در دادگاه حاضر است دختر ?? ساله خود را آنقدر شکنجه کرده که وی دچار ترکیدگی قلب شده است.

وی ادامه داد: این اتفاق21آبان ماه 1378 در محله ستارخان تهران رخ داد. در این روز ماموران پلیس از احتمال کشته شدن این دختر توسط پدر خود با خبر شدند.آنها پس از رسیدن به محل متوجه شدند که خانه‌ای که دخترک در آن حبس شده بود، منفجر و این دختر جان خود را از دست داده است.

آنها رضا پدر این دختر را بازداشت و او را به اداره آگاهی انتقال دادند. این مرد که می‌گفت به شیشه اعتیاد دارد و مدتی قبل از مادر مقتول (سارا) جدا شده و حضانت فرزند خود را به عهده گرفته است در جریان بازجویی گفت به خاطر سوءظنی که به دخترش داشته او را به قتل رسانده است. رضا درباره نحوه ارتکاب این جنایت گفت: ابتدا مریم را شکنجه کرده و او را با سیم به بخاری روشن بستم. بعد مقداری نفت روی او ریخته و او را به آتش کشیدم.

 

با توجه به اعترافات متهم و سایر شواهد و مدارک، ارتکاب این جنایت توسط وی قطعی است و بنده تقاضای صدور مجازات قانونی را برای وی دارم.

سپس دادگاه از مادر مقتول خواست در جایگاه حاضر شود. این زن که می‌گفت پس از مرگ فجیع دخترش دیگر هیچ امیدی به زندگی ندارد و روز و شبش را با غصه و اندوه فراوان می‌گذراند گفت: چرا من نباید بتوانم برای این مرد جنایتکار که اینطور فجیع دختر خود را کشته است از دادگاه تقاضای قصاص کنم؟ حالا که این کار برایم مقدور نیست از قضات استدعا دارم اشد مجازات ممکن را برای این مرد در نظر بگیرند تا وی کمی از جزای کاری که انجام داده را در این دنیا بکشد.


این زن که به شدت می‌گریست ادامه داد: من به خاطر اعتیاد رضا به شیشه از او جدا شدم. رضا بعد از کشیدن شیشه به عالم و ادم مشکوک می‌شد. او من و سارا را آزار می‌داد و زندگی را برایمان زهر ما رساخته بود. من که دیگر زندگی با او برایم امکان‌پذیر نبود از او جدا شدم اما دادگاه با توجه به بالای هفت سال بودن سارا حضانت او را به این مرد داد. سارا هر چندوقت یکبار به دیدن من می‌آمد و با خواهرم دردل می‌کرد. خواهرم به من می‌گفت که سارا از ازارهای پدرش گله می‌کند و می‌گوید پدرش با او به شد ت بدرفتاری می‌کند. او گفت، رضا با اسلحه‌ای که دارد تا‌کنون چندین بار سارا را تهدید به قتل کرده است. ما چون دادگاه حضانت سارا را به پدرش داده بود کاری نمی‌توانستیم بکنیم.چند بار با کانون حمایت از کودکان تماس گرفتیم اما آنها گفتند که چون سرپرستی وی به پدرش سپرده شده است کاری نمی‌توانند برای سارا بکنند. من به‌شدت نگران تهدیدهای رضا بودم تا اینکه روز حادثه سارا چند پیامک به خاله‌اش زده و به او گفته بود امروز دیگر پدرش او را خواهد کشت.

وقتی خواهرم این قضیه را به من خبر داد به سرعت به خانه رضا رفتم. در طول مسیر به برادرم زنگ زدم و از او خواستم به کمک ما بیاید، او هم خود را به خانه رضا رساند.به پلیس 110 هم زنگ زدم و ماجرا را به آنها گفته و خواستم هرچه سریع‌تر خود را به محل برسانند.با برادرم به در خانه رسیدیم از داخل سر و صدا میآمد. رضا دم در آمد و با او درگیر شدیم. ما هم صبر کردیم تا پلیس بیاید اما هرچه صبر کردم هیچ ماموری نیامد، حدود ?? دقیقه از تلفن من به پلیس گذشته بود که یکمرتبه صدای انفجار شدیدی از داخل خانه آمد و اتاقی که سارا در آن زندانی شده بود منفجر شد. با ورود به خانه متوجه مرگ سارا شدم. من از پلیس 110 به خاطر این تاخیر زیاد شکایت کردم اما به جایی نرسید. اگر پلیس زودتر می‌آمد یا من از پلیس قطع امید کرده و خودم برای نجات دخترم به داخل می‌رفتم الان سارا زنده بود.

پزشکی قانونی با معاینه جسد گفت سارا قبل از انفجار از ترس دچار ترکیدگی قلب شده و جان خود را از دست داده است. رئیس دادگاه پس از این اظهارات که با تاسف شدید حاضران در دادگاه همراه شد از متهم خواست به دفاع از خود بپردازد.

متهم با حضور در جایگاه به بیان حرف‌هایی پرداخت که به سختی می‌شد منطق خاصی را در آن پیدا کرد.

رضا ابتدا خود را دارای مشکل روحی خوانده و گفت: من می‌دانستم که عده‌ای از مدت‌ها پیش دارند من و سارا را تعقیب می‌کنند و می‌خواهند زندگی ما را نابود کنند. این گروه یک گروه اینترنتی بود. روز حادثه وقتی سارا به خانه آمد، از او خواستم لپ‌‌تاپش را روشن کند. وقتی او لپ تاپش را درآورد و به اینترنت وصل کرد متوجه عده‌ای شدم که با وصل شدن ما به اینترنت در حال رصد کردن ما هستند. آنها می‌خواستند زندگی دخترم را تباه کنند و سارا هم متوجه این توطئه نبود. برای نجات سارا تصمیم گرفتم او را بکشم.

سارا را با سیم به بخاری بستم و مقداری نفت روی او ریختم. او شروع به جیغ و داد کرد. بعد هم کل اتاق را آغشته به نفت کردم و از او خواستم فریاد بکشد تا دوستان اینترنتی‌اش به کمک او بیایند. از خانه بیرون رفتم که یک مرتبه خانه منفجر شد.

بعد از آن اظهارات، وکلای متهم در جایگاه حاضر شده و گفتند که در نظریه اولیه پزشکی قانونی آمده است که رضا دچار جنون شده و دخترش را به قتل رسانده است، هر چند نظریه دوم بیماری او را رده کرده. آنها از دادگاه خواستند تا یکبار دیگر پزشکی قانونی را مکلف به بررسی وضعیت روحی متهم کند.

اما در پایان هیات قضات شعبه 71دادگاه کیفری استان تهران متهم را مجرم شناخته و او را به 12 سال زندان و 10 سال تبعید محکوم کرد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/13:: 1:40 صبح     |     () نظر

  آیابه این جمله دعای جوشن فکر کرده اید:یامن فی البحار

عجائبه. ای خدایی که شگفتیهایت دراعماق دریاهاست

در عمق 2.8 کیلومتری اقیانوس،‌ موجود بندبند تازه‌ای کشف شده که در هیچ یک از دسته بندی‌های موجود برای جانوران جای نمی‌گیرد. این موجود تازه با همه موجوداتی که دیده‌اید یا توصیفشان را شنیده‌اید فرق دارد

بهنوش خرم‌روز: اعماق تیره و تاریک اقیانوس یکی از مرموزترین مکان‌های زمین است. شریط اعماق اقیانوس شرایط ویژه‌ای است که هر موجود زنده‌ای نمی‌تواند در آن دوام بیاورد. شاید به همین دلیل کشف یک موجود زنده تازه که محققین آن‌ را روح‌مانند توصیف کرده‌اند، علاوه بر جذابیت‌های کشف یک گونه تازه از موجودات زنده، جذابیت اکتشافی جدید در دنیایی تیره و تار و مرموز را هم به همراه دارد.

 

به گزارش دیسکاوری، محققین موفق شدند موجود بندپای روح‌مانندی را در عمیق‌ترین دسترسی‌های اقیانوس بین اندونزی و فیلیپین کشف کنند. این موجود بندبند شبیه کرم یا شاید بهتر است بگویم هزارپا است. طول آن به بیش از 9.4 سانتیمتر می‌رسد که در نوع خودش خیلی هم بزرگ است. این موجود با استفاده از دو ردیف زایده‌های پارومانند بسیار ظریف که دو طرف بدنش قرار گرفته‌اند،‌ شنا می‌کند. حرکت پشت سر هم این زایده‌ها درست مانند ریختن پشت سر هم یک ردیف دومینو است.

 

اما در آن شرایط خاص، این کرم بندبند چه‌طور از محیط خود با خبر می‌شود؟ مشاهدات محققین نشان می‌دهد که ده شاخک حساس که به سر آن چسبیده‌اند و شش جفت حفره که روی گردنش قرار گرفته‌اند، ‌به این موجود کمک می‌کنند در زیر آب بوها و مزه‌ها را احساس کند.

سه زیست‌شناس موسسه اقیانوس‌نگاری اسکریپز واقع در کالیفرنیا،‌ با استفاده از ابزار زیرآبی که از راه دور کنترل می‌شود، برای اولین بار این موجود را در عمق 2.8 کیلومتری زیر آب کشف کرده‌اند. کارن اوزبورن، مدیر این گروه که معتقد است موجود هیجان‌انگیزی را کشف کرده‌، در توصیفش می‌گوید: «خیلی جالب بود، چون با هر چیز دیگری که تا به حال توصیفش را شنیده بودم،‌ یا دیده بودم متفاوت بود. مخصوصا سر عجیبش! کرم بندبند تازه کشف شده به قدری از سایر موجودات متفاوت است که باید آن را متعلق به گونه و طبقه تازه‌ای از موجودات دانست!»

این کرم بندبند در ارتفاع 100 تا 200 متر از کف اقیانوس زندگی می کند،‌ لایه‌ای که به گفته دانشمندان هنوز ار نظر جانورشناسی و گیاه‌شناسی کشف‌نشده باقی مانده است. تا جایی که اوزبورن معتقد است اگر بتواند به این عمق سفر کند، ‌نیمی از جانورانی که خواهد دید، کاملا برایش ناشناخته خواهند بود. دلیل مهم ناشناخته ماندن این عمق، ابزارهای در دسترس محققان بوده که یا قادر به رفتن به اعماق زیاد نبوده‌اند، ‌یا نمونه‌ها را آن‌قدر له می‌کردند که هیچ چیز در آن‌ها قابل شناسایی و بررسی باقی نمی‌ماند.

 



نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/13:: 12:4 صبح     |     () نظر
   فکر نمیکنم بعد ازخواندن این مطلب نیازی به دلیل باشه
به گزارش آخرین نیوز به نقل از خبر، شوهر معتادم مرا در قبال در یافت مبلغی بسیار ناچیز به چهار جوان فوخته بود که پلیس به دادم رسید.

من و همسرم حدود ? سال قبل بطور عاشقانه زندگی مشترکمان را شروع کردیم وآن زمان او در یکی از شرکت های خصوصی مشغول به کار بود.

ما در دو سال اول زندگ ی مشترکمان ، زندگی بسیار شیرین ودوست داشتنی ای را داشتیم ونسبت به همدیگر نیز عشق می ورزیدیم که پس از دو سال متوجه تغییراتی در رفتار وی شدم .

آره ، بعد از مدتی فهمیدم که همسرم معتاد می باشد اما نمی دانستم که معتاد به چه موادی می باشد .

یکسال بعد از آن در حالی که سومین سال ازدواجمان نیز گذشته بود از یکی از دوستان همسرم فهمیدم که اوبه دلیل اعتیاد به کراک مدت دوماهی است که از محل کارش اخراج شده است.
 
به گزارش آخرین نیوز به نقل از خبر، شوهر معتادم مرا در قبال در یافت مبلغی بسیار ناچیز به چهار جوان فوخته بود که پلیس به دادم رسید.

من و همسرم حدود ? سال قبل بطور عاشقانه زندگی مشترکمان را شروع کردیم وآن زمان او در یکی از شرکت های خصوصی مشغول به کار بود.

ما در دو سال اول زندگ ی مشترکمان ، زندگی بسیار شیرین ودوست داشتنی ای را داشتیم ونسبت به همدیگر نیز عشق می ورزیدیم که پس از دو سال متوجه تغییراتی در رفتار وی شدم .

آره ، بعد از مدتی فهمیدم که همسرم معتاد می باشد اما نمی دانستم که معتاد به چه موادی می باشد .

یکسال بعد از آن در حالی که سومین سال ازدواجمان نیز گذشته بود از یکی از دوستان همسرم فهمیدم که اوبه دلیل اعتیاد به کراک مدت دوماهی است که از محل کارش اخراج شده است.

خیلی برایم سخت وناگوار بود چرا که از سویی همسرم رابسیار دوست داشتم واز سویی دیگر فرزند دوم مان نیز در راه بودواین برایم بسیار سخت وناگوار بود.

اوایل به روی خودم نیاوردم اما کم کم مسائل مالی ومشکلات آن به دلیل بیکاری همسرم داشت مارا از پای در می آورد، بعد از اون دیگه کاری درست وحسابی پیدا نکرد ، بجز آنکه هر از گاهی برای مدتی کوتاه در جایی کار می کرد وبعد از آن اخراج می شد.

روز به روز وضعمان بدتر می شد وکم کم همسرم با بالا رفتن مصرفش روبه فروش وسایل منزل کرد که با مقاومت من روبرو می شد وگهگاهی هم با کتک زدنم به هدف خود می رسید.

باورم نمی شد که همسرم واقعا همان فردی باشد که در اوایل ازدواجمان با وی آشنا شده بودم چرا که دیگه اعتیاد اورا از پای در آورده بود واز سویی او دیگر پدر دو فرزندم بود.

خیلی از شبها به منزل نمی آمد و نمی دانم در کجا می خوابید چون از هر دوست وآشنایی در زمان غیبتش از منزل سراغش را می گرفتم اظهار بی اطلاعی می کرد.

من که عرصه را بر خود تنگ دیدم به این فکر افتادم که خودم به سرکار بروم ونان آور منزل شوم به همین دلیل با یک شرکت خدماتی شروع به کار کرده وبا هماهنگی آن شرکت به نظافت منازل وآپارتمانها می پرداختم .

در آمد کارم کم وسخت بود اما هزینه منزل وفرزندانم را می توانستم پرداخت کنم وگهگاهی شوهرم که متوجه می شد من از کارم دارای مبلغی پول هستم با کتک کاری واعمال فشار هرچه که داشتم از من می گرفت وخرج مصرف خود می کرد.

خلاصه زندگی به کام من وفرزندانم نبود اما چه قدر سخت بود که همسرم را با آن وضع می دیدم او دیگه از سویی عادت کرده بود به گرفتن پول از من واگر پولی نبود کتکش برای من بودو از سویی دیگه به دامی افتاد که راهی برای فرارنداشت.

یک روز از بیرون وارد منزل شد که بچه ها خوابیده بودند ومن هم از خستگی ومریضی افتاده بودم که او را دیدم وبلافاصله پس از وارد شدنش از من طلب مبلغی پول کرد.

اما من هیچ پولی در بساط نداشتم وبه همسرم گفتم که ندارم ، آماده کتک خوردن بودم که گفت : حالا که بچه ها خوابند بیا تا یک کار مناسب وپور در آمدی برات سراغ دارم.

گفتم کارش چیه؟ او جواب دادبا پیمان کارش هم صحبت کردم گفت که همسرت را بیا رسرکار.

گفتم : بذارش برای فردا ، امروز هم خسته هستم وهم مریضم که او درجواب گفت:پیمانکار شرکت گفته اگر همسرت را همین الان بیاری سرکار استخدامش می کنیم ولی اگر فردا باشد کسی دیگر استخدام می شود.

هرچه از همسرم پرسیدم نگفت کارش چیست؟ فقط گفت که ، کار مناسب وپردر آمدمی باشد.

باالاخره با لباس پوشیدن وآماده شدنم با هم رفتیم بیرون و مرا به یک ساختمان نیمه کاره در حال ساخت که تقریبا متروکه نیز بوده برده وگفت : توهمین جا باش من میروم پایین وبر می گردم.

اون رفت پایین ساختمان وبعد از یکی دو دقیقه دیدم با چهار جوان در حال صحبت کردن می باشد.

خیلی تعجب کردم اما وقتی که کنجکاوشدم متوجه شدم او مقداری پول از هرکدامشان گرفته ورفت.

من در کمال تعجب رفتم به سمت پله ها که به یکباره یکی از آن جوانها با چشمانی براق جلوی مرا گرفت وگفت کجا ؟ گفتم می خواهم با همسرم بروم منزل ، اون جوان گفت: همسرت پولش را گرفت و رفت وتو باید خواسته ما چهار نفر را جواب بدی .

گفتم : منظورت را متوجه نمی شوم.

اوگفت: خودت را نزن به اون راه که به یکباره دیدم دنیا جلوی چشمانم سیاه شده بود.دیگه همه چیز را فهمیده بودم،او مرا فروخته بود. او شرف و آبرویم را به حراج گذاشته بود.

باورم نمی شد که همسرم مرا مثل یک حیوان بفروشد ،توفکربودم که دیدم هرچهار نفری دارندمثل گرگ به من حمله می کنند من هم که شدیدا هم وحشت کرده وهم ترسیده بودم جیغ می کشیدم .بعد از مدتی کوتاه از جیغ وداد من واز شانس من ویاری خدا بعد از پاره شدن لباس من و یکی از آن جوانان ماشین پلیس که از آن کنار ساختمان خرابه می گذشت متوجه می شود وبه دادم رسیده وآن چهار جوان را هم دستگیر می کند


 

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/12:: 12:22 صبح     |     () نظر
 کاش اعتیاد فقط دامن معتاد رامیگرفت

ناگهان متوجه شدم در خانه باز مانده است. من خیلی سریع بیرون آمدم و پا به فرار گذاشتم. هوا خیلی تاریک بود و می ترسیدم جایی بروم. برای همین هم جلوی یک مغازه شیرینی فروشی نشستم و از ترس و وحشت گریه می کردم که ماشین پلیس را دیدم و از ماموران کمک خواستم.

خراسان نوشت: او را عمو صدا می زدم و فکر می کردم چون به من و پدرم کریستال می دهد، آدم خوبی است، اما از روزی که توی خانه اش زندانی شدم و او با حرکات و رفتار زشت خود آزارم می داد، فهمیدم آدم کثیف و بی رحمی است.من ?? شبانه روز در خانه دوست پدرم ناله کردم و اشک ریختم تا این که بالاخره موفق شدم از آن جا فرار کنم و خودم را نجات دهم.

دختربچه ? ساله که پدرش او را در قبال خرید مقداری موادمخدر به یکی از دوستان قاچاقچی خود فروخته است در بیان داستان بغرنج زندگی اش گفت: پدرم به موادمخدر اعتیاد دارد و مادرم نیز ? سال قبل به خاطر قاچاق تریاک دستگیر شد و به زندان افتاد. من نتوانستم مثل دوستانم درس بخوانم و بعد از زندانی شدن مامان، زن غریبه ای که به خانه ما رفت و آمد داشت مرا به کریستال معتاد کرد.

الان یک شبانه روز است که «کریس» مصرف نکرده ام و انگار آتش به جانم افتاده!دخترک لاغر اندام که چشمان معصومش در باتلاق کبود بدبختی گرفتار شده بود در دایره اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد افزود: ?? روز قبل پدرم مرا همراه خود به خانه یکی از دوستانش که از او مواد مخدر می خرید برد و گفت: دخترم این جا منتظر باش و با بچه های عمو بازی کن، زود برمی گردم. من که قول داده بودم دختر خوبی باشم صورتش را بوسیدم و گفتم فقط زودتر بیا تا به خانه برگردیم.

آن روز بابا با عجله رفت اما دیگر از او خبری نشد و دوست پدرم در این چند روز جلوی چشم همسرش مرا آزار و اذیت کرد و تازه می خواست مرا در اختیار مشتریان موادمخدر که به خانه او رفت و آمد داشتند قرار دهد. فرشته ادامه داد: دیشب دلم خیلی گرفته بود و دعا می کردم راه فراری پیدا کنم.

ناگهان متوجه شدم در خانه باز مانده است. من خیلی سریع بیرون آمدم و پا به فرار گذاشتم. هوا خیلی تاریک بود و می ترسیدم جایی بروم. برای همین هم جلوی یک مغازه شیرینی فروشی نشستم و از ترس و وحشت گریه می کردم که ماشین پلیس را دیدم و از ماموران کمک خواستم.

این دختر کوچک در پایان با چشمان گریان گفت: از تمام باباها و مامان ها خواهش می کنم مراقب باشند تا معتاد نشوند و بچه های خود را دوست داشته باشند.درخور یادآوری است با پی گیری های کارشناس اجتماعی کلانتری شهید نواب صفوی مشهد و به دستور مقام قضایی، دخترک ? ساله به سازمان بهزیستی تحویل داده شده است و تحقیقات پلیس برای دستگیری متهمان پرونده ادامه دارد.

کلمات کلیدی: اعتیاد، پیامد اعتیاد


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/11:: 11:52 عصر     |     () نظر
   آنان که تفاوت شهوت و عشق را
 
نمی دانند، این مطلب رابخوانند
جوان خواستگار وقتی با مخالفت خانواده دختر مورد علاقه‌اش برای ازدواج روبه‌رو شد، نقشه شیطانی را رقم زد. متهم پس از بیهوش کردن دختر جوان، او را ربود و با انتقال به خارج از شهر مورد آزار و اذیت قرار داد و فیلم غیراخلاقی تهیه شده از دختر جوان را برای دوستانش بلوتوث کرد.

به گزارش «جام‌جم»، روزهای پایانی آبان ماه امسال مردی با حضور در اداره اطلاعات شهرستان یاسوج از خواستگار دخترش به اتهام آدم‌ربایی و آزار و اذیت شکایت کرد.

ماموران در تحقیق از این مرد متوجه شدند که جوان خواستگار علاوه بر ربودن دختر مورد علاقه‌اش و آزار و اذیت وی، با تهیه فیلم غیراخلاقی از دختر جوان آن را برای برخی از دوستان خود و همسایه‌های شاکی از طریق تلفن همراه بلوتوث کرده است. با تشکیل پرونده‌ای در این ارتباط در دادسرای یاسوج، ماموران اداره اطلاعات این شهرستان تحقیقات در این باره را آغاز کردند.


جستجوی ویژه برای دستگیری مرد شرور
با احضار دختر جوان برای ادامه تحقیقات به مرکز پلیس وی حادثه تلخی که برایش رقم خورده بود را بازگو کرد.

با شنیدن گفته‌های دختر جوان، جستجوهای ویژه برای یافتن متهم فراری ادامه پیدا کرد تا عاقبت اوایل هفته جاری خواستگار انتقامجو وقتی خود را در خانه یکی از اقوامش مخفی کرده بود، شناسایی و دستگیر شد. پس از منتقل شدن متهم به اداره اطلاعات شهرستان یاسوج وی در بازجویی‌ها با اظهارات متناقض قصد فرار از مجازات را داشت که در ادامه بازجویی‌ها به جرم سیاه خود اعتراف کرد.

اعتراف به نقشه شیطانی
متهم در اظهاراتش گفت: چندی پیش با حضور در مهمانی خانوادگی با دختر جوان ـ شاکی ـ آشنا شدم. پس از این ملاقات ارتباطمان شکل گرفت. پس از مدتی تصمیم به ازدواج با وی گرفتم. دخترمورد علاقه‌ام می‌‌گفت به خاطر وضعیت مالی‌ام و شرایط 2 خانواده نمی‌توانیم ازدواج کنیم.

متهم یادآور شد: دختر جوان از من می‌خواست برای همیشه او را فراموش کنم. با اصرارهای من با خانواده‌اش صحبت کرد تا به خواستگاری‌اش بروم. ولی پس از چند بار ملاقات با خانواده‌اش، آنها نیز با این وصلت مخالفت کرده و پاسخ منفی دادند. خواستگار انتقامجو افزود: چندین بار از دختر مورد علاقه‌ام خواستم تا دوباره با خانواده‌اش صحبت کند تا شاید آنها با این وصلت موافقت کنند که نپذیرفت و خواست او را فراموش کنم و دیگر برای خانواده‌اش ایجاد مزاحمت نکنم.

انتقام خواستگار
متهم اذعان کرد: پس از این که راهی برای ازدواج با دختر مورد علاقه‌ام پیدا نکردم، تصمیم به انتقام از وی گرفتم.

بنابراین روز حادثه او را که از خانه‌اش خارج شده بود، تعقیب کرده و بعد از طی مسافتی راهش را سد کرده و قصد ربودن دختر جوان را داشتم که مقاومت کرد.

انتشار بلوتوث در شهر
متهم اضافه کرد: در همین موقع با زدن اسپری به چهره‌اش دختر جوان را بیهوش کردم و با انداختن او به داخل خودرو از آن محل دور شدم. با انتقال وی به خارج از شهر، دختر جوان به هوش آمد و با داد و فریاد ملتمسانه می‌خواست رهایش کنم. ولی توجهی نکرده و پس از آزار و اذیت او ، فیلم غیراخلاقی از وی تهیه کردم.

متهم در ادامه گفت: پس از آن دختر مورد علاقه‌ام را در یکی از محله‌های شهر رها کرده و متواری شدم. در این مدت فیلم غیراخلاقی را از طریق تلفن همراه برای دوستانم و حتی برخی از همسایه‌های شاکی بلوتوث کردم تا با از بین رفتن آبروی خانوادگی‌شان با ازدواج من با دخترشان موافقت کنند.

کلمات کلیدی: شهوت، خود خواهی


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/11:: 11:15 عصر     |     () نظر

 وضعیت فرهنگی علامرودشت

شهرعلامرودشت (چاه­عینی)

دارای3890نجمعیت می­باشد

تعداد شهدا:20شهید که به نسبت

جمعیت قابل توجه است

دارای 22مسجد وحسینیه.دارای10مسجد فعال

به نامهای مسجدعلامرودشت،مسجدالنبی

مسجدفاطمیه، مسجدامام حسن مجتبی،

جامع،مسجدالنبی،

ولی­عصر،معراج ومسجدشهدا

دارای10حسینیه فعال به نامهای:امام خمینی،

فاطمیه،امام حسن مجتبی،رفیعی، رضایی ،

ابوالفضل،ولی­عصرومهدیه

وضعیت فرهنگی:به نظر

می­رسددرموردایجادوحدت دراین شهر

ومبارزه باقبیله­گرایی کاربیشتری بایدصورت بگیرد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  غیـب اللــهــی

 

 روستای غیب اللهی دارای700 نفر

جمعیت است که همگی مردمی مهربان،

صمیمی،پرکار،باایمان وباعقاِید عمیق مذهبی

هستند.

    تعداد مساجدوحسینیه­ها:دارای3

مسجدو3حسینیه فعال می­باشد

این روستامزین به2شهید والامقام

(شهیدان مهدی شریفی و

حاجی­زاده)است

  درگذشته افرادی همچون زایرعلی

شریفی دراین روستازندگی

می­کرده­اند که درکل علامرودشت

به پاکی وتقوا مشهوربودندوهمه

 آنهارابه عنوان انسانهایی عادل

می­شناخته­اند.

   انتظارمی­رودنسل حاضرگذشته

پرافتخارخودرابشناسدوآنهارا

الگوی خودقراربدهد

    اگرکسی مجدانه ودلسوزانه

دراین روستابه کارفرهنگی بپردازد

باتوجه به سابقه درخشان این

مردم،تحولی چشمگیرراشاهد

خواهدبود.

اینجانب باتوجه به شناختی که

ازاین روستا دارم،آنهارامردمی

بسیارشایسته می­دانم. 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/5:: 10:54 عصر     |     () نظر

          دهنـــو

روستای دهنودارای 1040نفرجمعیت است

مفتخربه­تقدیم 5شهیدبه­نامهای شهیدان علی

 باقری، موسوی،رحیمی،محمودعباسی،

قاسم بارانی به اسلام وانقلاب می­باشد

دارای3مسجد فعال است.که درمسجدسلمان

نمازجماعت توسط حاج محمد علی پور

برگزارمی شودودرمسجد آل محمد

وجامع در حظورروحانی نمازجماعت اقامه می شود.

 دارای 2حسینیه است که درایام محرم

وسایرمناسبتها با هماهنگی، مراسم شبها در

حسینیه امام خمینی وروزها درحسینیه

امام رضا برپا می شود.

ازخصوصیات مثال زدنی روستای دهنو

همکاری چشمگیردرامور اجتماعی

وعام­المنفعه است. جهت برپایی مراسمها

وطرح بهسازی و ایجاد فضای سبزتلاش

درراه حل مشکلات همدیگر

واقعا همگام ومتحد هستند.

   به محض پیروزی انقلاب با همکاری و

همگامی آب لوله کشی روستا راه اندازی

شد ودو موتور برق قوی برای روستا تهیه

 گردید.

یکی از جلوه های همکاری این روستا

تاسیس صندوق قرض الحسنه است که

فعالیت ان محدود به بخش علامرودشت

وحتی شهرستان لامرد نبوده است.

   همگامان که با هدف ایجاد روستایی

نمونه طراحی شده است.نشانه ی

همگامی اتحاد وهمکاری بی نظیر

جوانان پاک ومتدین روستای دهنو است.

 دهنو دارای یک کتابخانه به نام شهید

باقری است.که در سال 60 با مدیریت

استاد محترم دانشگاه فرج الله علی پور

در منزل حاج فرج الله تقی زاده راه

اندازی شد و هم ا کنون این کتابخانه

کنارمسجد سلمان فارسی دارای

ساختمان مستقل استکه توسط

غلام­رضاصدیقی اداره می شود .

دراین روستا همه در برابر مسائل عمومی

احساس مسئو لیت می کنند. طرح

بهسازی هرچند هزینه زیادی را به افرادی

که منزلشان در مسیر طرح قرار دارد تحمیل

میکرد اما با جدیت در حال اجراست .

افراد خیراندیش روستا برای ساخت مسجد

حسینیه مدرسه پایگاه مقاومت اماکن

ورزشی کتابخانه ایجاد فضای سبز و....

در کشورهای عربی تلاش قابل تقدیری

را داشته اند .

   { همچنان پر تلاش وهمگام باشند انشاالله}

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

   چاه­کور پیشتاز ایثار 

 

     روستای چاه­کور تقریبا 1100نفر جمعیت داردکه همگی 

مردمی آگاه ومتدین میباشند درسالهای 1356 و1357

پیشتاز راهپیمایی ومبارزه درعلامرودشت بودند.جوانان

چاهکور منظم ،منسجم پر شور وباشجاعت در حالی 

که شعارهای انقلابی سر میدادندبه روستاهای مجاور

میرفتند وعشق خود رابه امام به نمایش میگذاشتند.

      این اقدام جونان چاه کور باعث تشویق روستاهای

دیگر میشد.این حرکت زیبا نشان ازانسجام واتحاد

و مدیریت قوی جوانان این روستا بود.    

    همین جوانا ن پرشو ر نقش آفرین 8 سال دفاع مقدس بودند

 به گونه­ای که 5 نفر از بهترین جوانان این روستا به

 شهات رسیدندواین روستا را نورانی تر نمودند

    متأسفانه درسال های اخیر تعداد زیادی ازجوانان

این روستا در حوادث رانندگی جان عزیز خود را از دست

دادند وهمه را داغدار نمودند. امیدوارم با کار فرهنگی

بیشتر در زمینه رعایت قوانین رانندگی واستانداردسازی

جاده­ها شاهد تکرار چنین رخداد غمباری نباشیم

     درسال­های اخیر شاهد کارهای فرهنگی خوبی دراین

روستا بوده­ایم که امید می­رود با انسجام و استحکام ادامه یابد

     باتوجه به پیشتازی این روستا در زمینه مبارزات انقلابی،

اینجانب بدون تردید به توان جوانان این محل اعتماد واعتقاد

دارم. ومعتقدم میتوانند هرچه سریعتر ریشه اعتیاد را برکنند

وهر گونه ناهنجاری اجتماعی راازروستای مؤمن­پرور

چاهکور بزدایند. پس یک یاحسین دیگر در عرصه دفاع فرهنگی

نیاز می­باشد. جوانان خوب ودوست داشتنی چاهکور قطعا

توان این کار رادارند. همان گونه که در گذشته ثابت کرده­اند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/5:: 10:43 عصر     |     () نظر

امام خامنه ای دربازدیدازغرفه

محققین علامرودشت: ایشان

(علامه شیخ محمدباقر محمودی علامرودشتی)

 درکارشان خبره بودند

بازدید از نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی حوزه علمیه قم

بازدید از نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی حوزه علمیه قم

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/5:: 2:36 صبح     |     () نظر

   انسان خسیس هرگز بهره ای ازمالش نمیبرد و

اطرافیانش رادرتنگنا قرار میدهد

راز فریبکاری های میلیاردر خسیس که برای فرار

ز پرداخت مهریه ??میلیون تومانی همسرش، با

تغییر چهره و پوشیدن لباس های کهنه خود را

ورشکسته و بدهکار معرفی کرده بود با شهادت

فرزندانش فاش شد.
مرد میانسال در حالی که عینک ذره بینی به چشم و لباس کهنه به تن داشت مقابل قاضی محمدباقر غفاری- رئیس شعبه ??? دادگاه خانواده ـ نشسته بود.
دقایقی بعد قاضی رو به او گفت: شما در رابطه با مهریه ??میلیون تومانی همسرتان اعلام ناتوانی مالی با ارائه لایحه اعسار کرده و خواستار تقسیط مهریه شده اید. می توانید توضیح دهیدچرا نمی توانید مهریه را یکجا بپردازید؟
مرد در حالی که چشمانش را به زمین دوخته بود، با صدای ضعیف گفت: جناب قاضی باور کنید آهی در بساط ندارم که بتوانم مهریه 10میلیون تومانی همسرم را یکجا پرداخت کنم. البته به این مبلغ هم اعتراض دارم. چرا که مهریه

همسرم 200هزار تومان بوده نه 10میلیون تومان!

ضمن این که فکر می کنم در محاسبه مهریه اشتباهی رخ داده!
قاضی پس از قطع حرف مرد پاسخ داد: مطمئن باشید

 هیچ اشتباهی نشده و به استناد مستندات پرونده

همسرتان حدود 27 سال قبل با مهریه 200هزار تومان

به عقد شما درآمده است.
اما گویا حالا با داشتن دو پسر جوان و به خاطر اختلاف هایی که با هم پیدا کرده اید، مهریه خود را «به نرخ روز» درخواست کرده است. کارشناسان نیز پس از محاسبات لازم مهریه را ??میلیون تومان تعیین کرده اند. ضمن این که اعضای خانواده تان گفته اند شما فردی ثروتمند و کارخانه دار هستید و برای پرداخت این پول به هیچ عنوان مشکلی ندارید!
مرد با شنیدن این حرف گفت: آقای قاضی باور کنید دروغ می گویند، آنها با من دشمن هستند. من کلی بدهی دارم و در حال حاضر در یک زیرزمین نمناک در جنوب شهر زندگی می کنم و از ترس طلبکاران هم شب و روز ندارم و برای این که شناسایی نشوم مرتب تغییر چهره می دهم.
 زندگی خوبی داشتم و کارخانه دار سرشناسی بودم. اما متأسفانه به دلیل این که هدف کلاهبرداری بزرگی قرار گرفتالبته در گذشتهم ورشکست شده و همه اموال و دارایی ام را از دست دادم. به طوری که برای تأمین هزینه های زندگی ام نیازمند کمک هستم.
البته از موقعی که بدبختی به سراغم آمد، همسر و پسرانم مرا ترک کرده و نقشه کشیده اند به بهانه های مختلف از من اخاذی کنند و …
قاضی دادگاه پس از شنیدن اظهارات مرد کارخانه دار از او خواست چهار شاهد برای اثبات اظهاراتش به دادگاه معرفی کند.
همچنین همسر و فرزندان وی را نیز برای تحقیقات بیشتر فراخواند. دو پسر جوان پس از حضور در دادگاه با رد تمامی اظهارات دروغ پدرشان، فهرستی از دارایی و اموال پدرشان را به قاضی پرونده ارائه دادند.
پسر بزرگتر به قاضی غفاری گفت: پدرم از افراد سرشناس و ثروتمند است که املاک و اموال زیادی در تهران و شهرهای مختلف دارد. اما متأسفانه حاضر نیست خود و خانواده اش در رفاه و آسایش باشند، چرا که خسیس است.
به همین خاطر من و برادرم همیشه آرزو داشتیم زندگی خوبی داشته باشیم و غذا و میوه خوب بخوریم اما افسوس که پدر همه چیز را از ما دریغ کرد.حال آنکه همه فامیل و آشنایان به خاطر اخلاق و رفتار پدر از ما دوری می کردند.
حتی مادرمان برای تأمین هزینه های زندگی از خانواده اش کمک گرفت. پدرمان هم برای اینکه مردم ندانند او پولدار است لباس های کهنه می پوشد، البته ما هم وضعیت بهتر از خودش نداشتیم.

وی در ادامه گفت: «پدرمان تصور می کند ما و مادرمان نقشه کشیده ایم تا اموالش را تصاحب کنیم.
در نتیجه برخی از اموال و دارایی هایش را به نام برادرانش منتقل کرده است. ما هم از این زندگی نکبت بار خسته شده و او را برای همیشه ترک کرده ایم.
در حال حاضر نیز در خانه یکی از اقوام زندگی می کنیم. ضمن اینکه مادرم مهریه اش را به اجرا گذاشته است و من و برادرم به خاطر اینکه ??سال او به ما خرجی نداده از او شکایت کرده ایم. پرونده ها نیز در دادگاه تحت رسیدگی است .»
قاضی پرونده پس از تحقیقات تکمیلی و رسیدگی به پرونده مردکارخانه دار را محکوم به پرداخت کامل مهریه ?? میلیون تومانی کرد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط عـبــاس عـلـــی پـــــور از قــم 89/9/5:: 1:30 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >