به گزارش فارس، آقای اسلامیان ?? آبان به نقل از مقام معظم رهبری ادامه داده است: “در گذشته حرف دشمن القای حاکمیت دوگانه بود و در برخی ادوار هم برخی افراد دنبال القای این وضعیت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولایت فقیه که محور نظام است، قرار دارد؛ ولی الان این گونه نیست.”
“اگر رهبر چیزی بگوید، رئیس جمهوری می پذیرد”
به گفته ی آقای علیرضا اسلامیان، از اعضای مجلس خبرگان رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای در زمینه رابطه خود با رئیس دولت گفته اند “در شرایط کنونی اختلاف نظر هست و من هم برخی مسائل را قبول ندارم؛ اما الان اگر رهبری چیزی بگوید، رئیس جمهور میپذیرد و به آن عمل میکند.”
عضو جامعه مدرسین در ادامه گفته که حضرت آیت الله خامنه ای با ذکر نمونههایی درباره “سوء رفتارهای” مقام های ارشد دولتی در گذشته فرموده اند: “امروز وقتی رئیس جمهوری یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور میرود، من نگرانی ندارم؛ اما قبلا نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور می خواهند چه بگویند؟”
در نقل قول جداگانه ای در مورد سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای جامعه مدرسین، حجت الاسلام و المسلمین حسن ممدوحی یک عضو دیگر این جامعه به باشگاه خبری فارس “توانا” گفته است که در آن دیدار حرفهای بسیار زیادی زده شد که نباید رسانهای شود.
آقای ممدوحی، که وی نیز از اعضای مجلس خبرگان است، افزوده: “رهبر انقلاب نه تنها در دیدار با اعضای جامعه مدرسین، بلکه در دیدارهای مختلفی که در استان قم داشتند تأکید فرمودند که این حد از انتقادات وارد به دولت معنی ندارد.”
وی ادامه داده: ” ایشان در خصوص انتقادهای تخریبی بسیار سفارش کردند و تأکید فرمودند که اینگونه انتقادها هیچ مسالهای را حل نمیکند، بلکه باید به دنبال چیزهایی باشیم که برای ما نافع است و باید نگاه خیرخواهانه به این مقولهها داشته باشیم.”
آقای علیرضا اسلامیان در بخش دیگری از مصاحبه خود با فارس اظهار داشته که مقام معظم رهبری در پاسخ به انتقاد یکی از حاضران در جلسه از ” بی توجهی برخی مسئولان نسبت به حجاب فقهی” فرموده اند که این انتقاد را وارد نمی دانند.
به گفته وی، رهبری “جهتگیری کلی دولت را تائید کرده” و افزوده اند اگرچه “نمیخواهند یک طرف را تأیید کنند”، اما به عقیده ایشان “مسئولین فعلی با حجاب فقهی مخالف نیستند ولی در تاکتیکها اختلاف وجود دارد”.
آقای احمدی نژاد در خردادماه گذشته، در یک مصاحبه تلویزیونی گفت که روش های موجود در زمینه برخورد با “بدحجابی” را قبول ندارد و تا آنجا که بتواند با این روش ها برخورد خواهد کرد.
“دولتمردان حرف حق می زنند”
به گفته حجت الاسلام و المسلمین علیرضا اسلامیان، آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود با تاکید بر اینکه “دولتمردان فعلی حرف حق و حرف نظام و حرف انقلاب را میزنند”، به موضوع طرح “مکتب ایرانی” اشاره کرده و فرموده اند : “من با طرح مکتب ایرانی مخالفم و نسبت به این موضوع به آقایان تذکر هم داده ام، ولی برداشتم این نیست که منظور آنها مقابل قرار دادن ایرانیت در برابر اسلامیت باشد. ”
آیت الله خامنه ای تاکید کرده اند که “آقای احمدینژاد واقعا نمیخواهد ایران را مقابل اسلام و برتر از آن قرار دهد؛ چرا که هیچ رئیس جمهوری به اندازه او از اسلام و آرمانها و ارزشهای اسلامی در سازمان ملل سخن نگفته و بنده با آنکه همواره به مسئولان انتقاد کرده ام، اما انصافا او بوده که نام امام زمان و حضرت زهرا را در محافل بین المللی احیا کرده است.”
کلمات کلیدی:
فکر نمی کنم نیازی به توضیح باشه. حواستان را جمع کنید…..
کلمات کلیدی:
پس از آن که بازیکن تیم فوتبال استیلآذین تهران در جریان بازی تیمش مقابل تیم فوتبال سایپا البرز در برابر دوربینهای تلویزیونی از کلمات ناشایست و رکیک استفاده کرد و این حرکت به صورت غیر منتظره روی آنتن شبکه تهران رفت، تعدادی از مسئولان فرهنگی ضمن تماس با مدیران ورزش کشور خواستار برخورد جدی با این معضلات فرهنگی شدند تا دیگر خانوادهها شاهد بروز چنین ناهنجاریهای از فوتبالیستهای شناخته شده نباشند.
به فاصله چند ساعت از این درخواستها، مجری
برنامه ورزش از شبکه پنج در برنامه زنده تلویزیونی
خبر از بازداشت چند بازیکن سرشناس فوتبال
ایران قبل از بازی استقلال و پرسپولیس داد و گفت:
«تعدادی از بازیکنانی که عکسشان روی بنر در
ورزشگاه نصب شده بود، چند روز قبل بازداشت
شده بودند و در بازداشتگاه بهسر میبردند.»
با پخش این خبر از رسانه ملی، بار دیگر تلفن مسئولان دستگاه ورزش به صدا درآمد، اما این پایان کار نبود، چون منابع آگاه، همزمان با انتشار این اخبار از وقوع یک معضل اخلاقی توسط فوتبالیستهای یک تیم لیگ برتری در یکی از شهرستانهای کشور خبر دادند و مدعی شدند، سه بازیکن یک تیم لیگ برتری به دلیل رفتار غیرشرعی در فرودگاه این شهرستان تحت تعقیب هستند و حکم جلب آنها صادر شده است.
این منابع افزودند این سه بازیکن در حاشیه سفر تیمشان به یکی از شهرهای کشور در فرودگاه با خانمی که خود را هوادار تیم طرف قرارداد آنها معرفی کرده، اقدام به دست دادن و روبوسی کردند که این اتفاق از چشم ماموران انتظامی دور نمانده و آنها با گزارش این ماجرا به مسئولان ذیربط زمینه برخورد قانونی را فراهم آوردهاند.
انتشار این خبر مدیرعامل سرشناس این تیم لیگ برتری را به تکاپو انداخته تا مانع از جلب بازیکنان تیم پر ستارهاش شود اما به وی اعلام شده که این بازیکنان باید پاسخگوی رفتار خود باشند.
کلمات کلیدی:
آیا باور دارید که عصبانیت نوعی از دیوانگی است. این مطلب راحتما بخوانید
دانش آموز یک مدرسه راهنمایی در نیک شهر استان سیستان
و بلوچستان بر اثر تنبیه بدنی معلمش جان خود را از دست داد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، این حادثه هولناک هفته گذشته در یکی از روستاهای نیک شهر واقع در استان سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد که براثر آن معلم مدرسه راهنمایی شهید باهنر پس از آنکه دانش آموز این مدرسه به نام سعید کتاب درس خود را به همراه نداشت با عصبانیت با گوشه کتاب بر سر این نوجوان میکوبد.
این دانش آموز پس از این واقعه به شدت دچار سردرد میشود و با وخیم شدن حالش به بیمارستانی در چابهار و پس از آن به زاهدان انتقال می یابد ولی پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان جان خود را از دست میدهد.
بنابراین گزارش، پس از این حادثه معلم که از استخدامیهای جدید آموزش و پرورش بوده، توسط ماموران انتظامی بازداشت شد.
کلمات کلیدی: عصبانیت، تنبیه بدنی
با نگاههای معنی دار کارگردان روبرو شدم
«وقتی که قرارداد بازی در آن مجموعه را بستم و چند روز بعد به محل ضبط مجموعه رفتم با نگاههای معنی دار کارگردان روبرو شدم و هر بار که این اتفاق رخ می داد به خودم نهیب میزدم که دارم اشتباه میکنم، زیرا آقای کارگردان صاحب همسر است و در نتیجه با خود فکر نمیکردم که دچار سوءتفاهم شدهام»
بالاخره کارگردان با پرویی پیشنهاد خود را مطرح کرد
خلاصه مدتی گذشت و کارگردان حسابی از کار من راضی بود و هوای مرا داشت تا جایی که به نویسندگان توصیه می کرد برای من دیالوگ بیشتری بنویسند و من هم حسابی خوشحال بودم تا اینکه یک روز بالاخره اتفاقی که از آن میترسیدم رخ داد و آقای کارگردان حرفی را که نباید میگفت بر زبان آورد و با پررویی تمام پیشنهاد خود را با من مطرح کرد. من نیز با عصبانیت تمام به او جواب منفی دادم و از ترس ریختن آبرو و از دست دادن کار به هر نحوی که بود قضیه را ماست مالی کردم به طوری که حتی سعی میکردم در طول روز کمتر با کارگردان هم صحبت شوم.
چند روزی به همین منوال گذشت و کارگردان دیگر صحبتی در آن رابطه با من نکرد و من خوشحال از اینکه ماجرا تمام شده است، به کار خودم ادامه میدادم تا اینکه بعد از یک هفته برای بار دوم پیشنهاد بیشرمانه خود را با من مطرح کرد و من هم باز با گریه از زیر بار حرفش شانه خالی کردم. اما او پس از چند روز برای بار سوم پیشنهادش را به من داد و وقتی که برای بار سوم به او جواب منفی دادم در کمال بی ادبی رو به من کرد و گفت: ببین در این مجموعه ما باید چند ماه با یکدیگر زندگی کنیم و در ظرف این مدت هم هر کسی جفت خودش را پیدا کرده مثلا آقای… که بازیگر است با خانم… دوست شده یا آقای…. با خانم….. و خیلیهای دیگر،خوب ناسلامتی من کارگردان هستم و باید با چند نفر دوست باشم که یکی از آنها باید تو باشی.
با شنیدن این حرف از دهان کارگردان دنیا دور سرم چرخید، زیرا او از بازیگرانی نام میبرد که همگی متاهل و صاحب خانواده بودند. کسانی که حتی همسرانشان از هنرمندان سینما و تئاتر و تلویزیون هستند.
قبول نکردم تسویه حساب کردند
دیگر نتوانستم تحمل کنم، برای همین به سرعت آنجا را ترک کردم. همان شب برنامه ریز سریال به من زنگ زد و گفت شما فردا بازی نداری و آماده باش تا نوبت بازی تو شود، اما این آماده بودن ? روز به طول انجامید و وقتی که در روز پنجم با مدیر تولید کار تماس گرفتم به من گفت که کارگردان به نویسندگان دستور داده تا دیگر هیچ نقشی برای تو ننویسند، بنابراین فردا بیا و تسویه حساب کن.
کارگردان پشت سرم ماجرا را برعکس جلوه داد
دنیا دور سرم چرخید و اشک در چشمانم حلقه زد و از سر ناچاری قضیه را با پدرم در میان گذاشتم. او هم در حالیکه از عصبانیت نزدیک بود سکته کند به کارگردان زنگ زد و با او صحبت کرد اما کارگردان منکر همه چیز شد و به پدرم گفت که دختر شما دروغ میگوید من صاحب زن و زندگی هستم و همسرم را هم خیلی دوست دارم فقط مدیر گروه به من گفته تا دیگر از دختر شما برای ادامه مجموعه استفاده نکنم. بعد هم فهمیدم که کارگردان به همه عوامل در پرسش عدم حضور من گفته است که چون من از نویسنده خواستهام اگر نقش مرا بیشتر کند، در عوض با او رابطه برقرار میکنم من را اخراج کرده است.
هر چیز را که میگفت میتوانستم تحمل کنم، اما این تهمت بزرگ برایم قابل تحمل نبود، به همین دلیل به نزد کارگردان رفتم و او را تهدید کردم که همه چیز را به تهیه کننده و دیگر مسوبین خواهم گفت و نویسنده را هم میآورم تا شهادت دهد که حرف تو دروغ بوده است. اما او در کمال خونسردی رو به من کرد و گفت: همه عوامل این مجموعه از دوستان چندین ساله من هستند و مطمئن باش مرا به خاطر تو خراب نخواهند کرد تازه عوامل این کار از طریق من دارند نان میخورند پس هیچ وقت درصدد قطع نان خود برنخواهند آمد، تو هم اگر این قضیه را با کسی در میان بگذاری مطمئن باش کاری میکنم که مجبور شوی تا آخر عمر دور کار بازیگری را خط بکشی.
اکنون مستاصل و درمانده ام
شعر زیبایی از زندهیاد قیصر امینپور شاعر خوب دزفولی به مناسبت سالگرد وفاتش:
پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانهای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصهها
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایههای برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه ، برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان
رعد و برق شب، طنین خندهاش
سیل و توفان ، نعره توفندهاش
دکمه پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او، ماهتاب
هیچکس از جای او آگاه نیست
هیچکس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بیرحم بود و خشمگین
خانهاش در آسمان، دور از زمین
بود، اما میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هرچه می پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود میگفتند: این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هرچه میپرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندی چشم، کورت میکند
تا شدی نزدیک، دورت میکند
کج گشودی دست، سنگت میکند
کج نهادی پای، لنگت میکند
تا خطا کردی، عذابت میکند
در میان آتش، آبت میکند
باهمین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم خواب دیو و غول بود
خواب میدیدم که غرق آتشم
در دهان شعلههای سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو میشد نعرهایم، بی صدا
در طنین خندهی خشم خدا ...
نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هرچه میکردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود
سخت، مثل حل صدها مسئله
تلخ، مثل خندهای بیحوصله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
درمیان راه، در یک روستا
خانهای دیدیم، خوب و آشنا
زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست ؟
گفت: اینجا خانهی خوب خداست
گفت: اینجا میشود یک لحظه ماند
گوشهای خلوت، نمازی ساده خواند
با وضویی دست و رویی تازه کرد
با دل خود، گفت و گویی تازه کرد
گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانهاش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟
گفت: آری، خانهی او بیریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بیکینه است
مثل نوری دردل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم، نامی از نشانیهای اوست
حالتی از مهربانیهای اوست
قهر او از آشتی، شیرینتر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست، معنی میدهد
قهر هم با دوست، معنی میدهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست
قهر او هم یک نشان از دوستی است...
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی، ازمن به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود
میتوانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاک و بیریا
میتوان با این خدا پرواز کرد
سفرهی دل را برایش باز کرد
میتوان دربارهی گل حرف زد
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت
میتوان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
میتوان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
میتوان مثل علفها حرف زد
با زبانی بیالفبا حرف زد
میتوان درباره هر چیز گفت
میتوان شعری خیال انگیز گفت...
کلمات کلیدی: شعری زیبا، ا زندهیاد قیصر امینپور، شاعر خوب دزفولی
ماهمگامان می خواهیم باهمکاری وهمگامی قلههای فتح وتکامل را هرچه سریع تر فتح کنیم:
1-تمام افراد روستا با قرآن ومفاهیم آن آشناباشند.
2-بالاترین میزان قبولی دردانشگاه راداشته باشیم
3-فضای سبزروستاراافزایش دهیم
وچشمانداز روستایمان را زیبا نماییم
4-حضوردرمراسم مذهبی خصوصا نمازجماعت رابه صددرصد برسانیم.
5-همه درراه برپایی مراسمها مشارکت کنیم.
6-می خواهیم به زودی جشن ریشهکنی اعتیاد را برگزارکنیم.
7-با آموزش همگانی درزمینهی همسریابی وتحکیم خانواده اختلافات خانوادگی را به صفررسانیم.
8-با آموزش همگانی دررابطه با شیوههای پرورش استعدادهای کودکان ونوجوانان نسلی سالم والگوداشته باشیم.
9-سطح بهداشت فردی وعمومی را افزایش دهیم.
10-مشارکت درسازندگی، محبت ومهربانی همگانی واحساس مسئولیت دربرابرلغزشها را نهادینه نماییم.
11- درراه آسان سازی ازدواج تلاش کنیم.
12- ماهمگامان می خواهیم باساختن جامعهای نمونه والگوقلب امام زمان (ع)را شاد نماییم: جامعه ای شاد و با نشاط همراه باآگاهی وتعهد پرازعطرقران ومعنویت وشهادت بسازیم. به گونهای که هرکس به این جا می آید بوی مدینهی زمان پیامبررااستشمام نماید.
کلمات کلیدی: اهداف، معرفی، چشم انداز، سبزروهمگامان
من زندگی را از درختان آموختم ، شکست را پذیرفتم و دوباره جوانه زدم .
------------------------
آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنم.
مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد.
--------------------------------------------------------
مردم اغلب از بی وقتی شکایت می کنند ، در حالی که مشکل اصلی بی هدفی است.
--------------------
ارزش هر کس به اندازه چیزی است که به دنبال آن است.
--------------------
من به شانس خیلی اعتقاد دارم ، چون هر وقت که تلاش می کنم ، شانس می آورم.
--------------------
کسی که سوال می پرسد ، چند دقیقه...است اما کسی که سوال نمی پرسد ، برای همیشه احمق است.
--------------------
کسی که کاری نمی کند ، اشتباهی نمی کند و کسی که اشتباهی نمی کند ، چیزی یاد نمی گیرد.
سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشته اند ، هرکسی سهم خودش را می
آنچه امروز برایم مهم است ، فردا نخواهد بود
خوبی آنچه که ندارم اینست که نگران از دست دادن اش نخواهم بود .
کلمات کلیدی: جملات زیبا
تصاویری زیبا ازشگفتیهاییکه خدای زیباآفرین خلق کرده است
آبشارنیاگارا
سبحان الله
الله اکبر
الحمدلله
ماشاءالله
سبوح قدوس
اینجاایران است:
ایران زیبا
ایران جذاب
ایران اسلامی
ایران سرفراز
ایران برقرار
کلمات کلیدی: نشانه های خدا